آرتور سی کلارک، نویسندهی بریتانیایی داستانهای علمی-تخیلی، جایی گفته بود: «دو حالت وجود دارد: یا ما در این گیتی تنهاییم یا تنها نیستیم. هر دو به یک اندازه ترسناک است.»
بسیاری از ما به موجودات فرازمینی و کشف تمدنهای هوشمند در کهکشان علاقهمندیم. صنعت سرگرمی، از فیلم و کتاب گرفته تا بازیهای ویدئویی، پر از تخیلات شگفتانگیز انسان از چنین موجوداتی است. افراد زیادی هستند که قسم میخورند با موجودات فضایی یا سفینههای عجیبشان برخورد داشتهاند. حتی پنتاگون و ناسا گروههای ویژهای برای ردیابی بشقابپرندهها دارند. محققان SETI هم در مسیری کاملا علمی، خود را وقف یافتن هوش فرازمینی کردهاند.
چرا؟ شاید چون ما انسانها موجودات بسیار کنجکاو و ماجراجویی هستیم و از جستوجو و کشف ناشناختهها لذت میبریم. شاید به قول آرتور سی کلارک، پای حس «ترس» در میان است و ترس هم برای ما انسانها جاذبهی عجیب و غیر قابل درکی دارد. شاید هم آیندهنگر هستیم و در حال برنامهریزی برای زمانیکه زندگی در زمین دیگر ممکن نیست و لازم است به سیارات دیگر که شرایط مناسب حیات دارند، مهاجرت کنیم.
دلیلش هرچه هست، تلاشهای ما برای کشف تمدن هوشمند فرازمینیها هنوز به نتیجه نرسیده است. ادعاهای بسیاری در مورد مشاهدهی فضاییها میشود؛ اما هیچ مدرک محکمی برای اثبات آنها وجود ندارد. کاوشگران فضایی ساخت بشر هنوز موفق به کشف حیات فرازمینی نشدهاند و این موجودات هوشمند، اگر واقعا وجود داشته باشند، هنوز به سیارهی زمین سر نزدهاند. پس چرا هنوز منتظر بازدید آنها هستیم و برای کشف پیامی از سمت آنها وقت و هزینهای هنگفت صرف میکنیم؟ اگر هیچ نشانهای در کار نیست، پس ما بهدنبال چه هستیم؟
پارادوکس فرمی
سال ۱۹۵۰ انریکو فرمی، فیزیکدان مشهور و طراح اولین راکتور هستهای، مشغول خوردن ناهار با همکارانش در آزمایشگاه ملی لس آلاموس بود که ناگهان پرسید: «بقیه کجا هستند؟»
منظور فرمی از این سؤال، باقی همکارانش نبود که در وقت ناهار غایب بودند؛ بلکه داشت در مورد نبود مدرک و نشانهای از وجود موجودات فرازمینی حرف میزد. در جهانی که ۱۴ میلیارد سال از عمر آن میگذرد و در این مدت بیش از یک میلیارد تریلیون ستاره در آن متولد شده است، منطقی است که فکر کنیم تمدنهای هوشمند دیگری ورای زمین خودمان وجود دارد. آن روزها برای فرمی سؤال بود که این تمدنها (که احتمال وجودشان زیاد است) کجا هستند؟ چرا هنوز موفق به دیدن آنها نشدهایم؟ چرا به زمین سر نمیزنند؟
انریکو فرمی با سؤال تاریخی «بقیه کجا هستند؟» بحثهای زیادی در توضیح نبود نشانی از تمدنهای فرازمینی برانگیخت
این سؤال تاریخی «بقیه کجا هستند؟» سنگ بنای تناقضی شد که به پارادوکس فرمی (Fermi paradox) معروف است و بحثها و دلایل بیشماری را برای توضیح نبود نشانی از تمدنهای فرازمینی برانگیخت.
در ظاهر سؤال فرمی به نظر منطقی میآید. میلیاردها ستاره در کهکشان وجود دارد که دور بسیاری از آنها سیارههایی شبیه زمین میگردد و در بعضی از آنها احتمالا حیات هوشمند شکل گرفته است. بیش از ۶۰ سال پیش بشر اکتشاف فضایی را با پرتاب نخستین ماهوارهی فضایی جهان به مدار زمین شروع کرد. حدود ۱۰ سال بعد پای اولین انسان به کرهی ماه رسید. دهها کاوشگر رباتیک هم از دههی ۱۹۶۰ تاکنون به مریخ فرستاده شدهاند. جدیدترین مریخنورد ناسا، پرسیویرنس، همین دو ماه پیش با موفقیت بر مریخ فرود آمد و مأموریت خود را در جستجوی آثاری از حیات گذشته در این سیارهی سرخ شروع کرد.
در تمام این مدت اما انسان با هیچ نشانهای از موجودات فرازمینی روبهرو نشده است. اگر احتمال حیات در سیارات دیگر وجود دارد، پس بقیه واقعا کجا هستند؟
برخی از دانشمندان معتقدند دلیل این سکوت کهکشانی، مانع بزرگی است که آن را «فیلتر بزرگ» (Great Filter) نامیدهاند. طبق این نظریه، فیلتر بزرگ نوعی دیوار فرگشتی است که از عبور حیات جلوگیری میکند. از نظر این دانشمندان، دو فرضیه دربارهی فیلتر بزرگ مطرح است: یا پشت سر ما است یا روبهروی ما.
«فیلتر بزرگ» (Great Filter) مانعی فرگشتی است که یا پشت سر ما قرار دارد یا روبهروی ما
اگر این مانع پشت سر ما باشد، یا درست در لحظهی ایجاد حیات یا هنگام جهش پروکاریوتهای تکسلولی به یوکاریوتهای چندسلولی در روی زمین به وجود آمده است. در هر دو صورت، این به این معنی است که ما یک مورد نادر در تمام جهانیم و نبود هیچ تماسی از سمت موجودات فرازمینی به این خاطر است که آنها پشت فیلتر بزرگ ماندهاند و ما زمینیها تنها حیات بازمانده هستیم و در کل گیتی، تنهای تنهاییم.
اما اگر فیلتر بزرگ جلوی ما باشد، دلیل این سکوت این است که تمدنهای پیشرفتهتر و قدیمیتر از ما به آن برخورد کرده و از بین رفتهاند و ما هم سرانجام روزی به آن برخورد میکنیم و از بین میرویم (شاید ترسی که کلارک از آن حرف میزد، همین باشد).
برای توضیح پارادوکس فرمی دلایل دیگری هم عنوان شده است. مثلاً برخی از دانشمندان معتقدند بیشتر جهان کُلُنیسازی شده است و همه با هم در ارتباطاند و فقط ما انسانها هستیم که در نقطهای دورافتاده از تمدنهای دیگر گیر افتادهایم. یا شاید تمدن گونهی ۳ (پیشرفتهترین تمدن هوشمند کیهانی در مقیاس کارداشف که تمامی انرژی کیهانی قابل دسترس را تحت کنترل درآورده) هیچ تمایلی به هدر دادن وقت باارزش خود برای برقراری ارتباط با تمدن گونهی صفر که ما باشیم، ندارد.
در مقیاس کارداشف، تمدنهای هوشمند به چهار گونهی صفر تا سه طبقهبندی میشوند. تمدن بشر در حال حاضر گونهی صفر است
برخی دانشمندان حتی تصور میکنند این عدم برقراری ارتباط ممکن است به دلیل وجود گونهای تخریبگر به سبک ریپیرهای سهگانهی مس افکت باشد که تمدنهای هوشمند از ترس آن و برای جلوگیری از لو رفتن موقعیت خود، از برقراری هرگونه تماس با تمدنهای دیگر خودداری میکنند.
اما اکثراً بر این باورند اگر سیگنالی هم از سمت تمدنهای دیگر به کرهی زمین مخابره شده باشد، ما انسانها هنوز تکنولوژی لازم برای دریافت یا رمزگشایی کردن از آن را نداریم.
معادلهی دریک
وقتی انریکو فرمی سر میز ناهار از همکاران خود پرسید «بقیه کجا هستند؟»، وجود موجودات زندهای به جز انسانها را در گیتی مسلم فرض کرده بود.
حدود ده سال بعد، فرانک دریک، اخترفیزیکدان آمریکایی، معادلهای طراحی کرد که به کمک آن میشد تعداد تمدنهای هوشمند فرازمینی را در کهکشان راه شیری یا کل جهان و در هر لحظه در زمان تخمین زد. این معادله نشان میدهد احتمال وجود تمدنهای فرازمینی زیاد است؛ اما زمانیکه برای اولینبار مطرح شد، پارامترهای ناشناختهی بسیاری در این معادله، حل آن را عملا غیر ممکن میکردند.
معادلهی دریک با پارامترهای ناشناخته، تلاشی است برای تخمین تعداد تمدنهای فرازمینی هوشمند
اگرچه امروزه به کمک مشاهدات کهکشانی میتوانیم برای برخی از مقادیر این معادله تخمینهای بهتری در نظر بگیریم، از جمله:
- تعداد ستارههای هر کهکشان،
- تعداد کهکشانها در جهان،
- نسبتی از این ستارهها که مانند خورشید هستند،
- و نسبتی از ستارههای شبیه خورشید که دور آنها سیارههایی به اندازهی زمین و احتمالا با شرایط مناسب حیات میگردد؛
اما هنوز عوامل ناشناختهی بسیاری در جهان است و به همین خاطر نمیتوانیم با اطمینان بگوییم آیا چنین تمدنهایی واقعا وجود دارند و اگر این طور است، تعداد آنها دقیقا چند است. یکی از این عوامل ناشناخته، احتمال پیدایش حیات از مواد غیرزنده در کرهای مانند زمین است. ما هنوز نتوانستهایم در هیچ جایی جز زمین، رخ دادن حتی یکی از این مراحل را که ما را از مولکولهای غیرزنده به گونههای پیچیده، متمایز و هوشمند تبدیل کرده است، کشف کنیم.
ما حتی نمیدانیم احتمال اینکه این حیات در صورت پیدایش، به تمدنی هوشمند با تکنولوژی مناسب برقراری تماس بین ستارهای تبدیل شود، چقدر است.
البته در سال ۲۰۲۰، دو فیزیکدان با الهام از معادلهی دریک، موفق به طراحی «ماشین حساب تمدن بیگانگان» شدند و حساب کردند تعداد این تمدنها در کهکشان راه شیری احتمالا ۳۶ است. آنها همچنین حساب کردند نزدیکترین همسایه به زمین احتمالا ۱۷ هزار سال نوری با ما فاصله دارد؛ اما این اعداد همچنان بر پایهی احتمالات است و تا زمانیکه نشانهای قابل اطمینان از فرازمینیها دریافت یا درک نکردهایم، حتی نمیتوانیم از وجود آنها مطمئن شویم.
معادلهی دریک اگرچه علمی است؛ اما پارامترهای ناشناختهی زیادی دارد که حل آن را همچنان غیرممکن کرده است. به قول جیل تارتر، ستارهشناس و بنیانگذار SETI که در زمینهی جستجوی هوش فرازمینی فعالیت میکند، «معادلهی دریک روشی عالی برای سروسامان دادن به ناآگاهی ماست.»
چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید
آیا در جهان هستی واقعا تمدنهای هوشمندی وجود دارد که روزی بخواهند به زمین بیایند یا با ما تماس برقرار کنند؟
متأسفانه هنوز نمیدانیم. پیدایش تمدن هوشمند به چنان زنجیرهی نادری از اتفاقات و حوادث غیرمترقبه (مثل بردن لاتاری) وابسته است که بسیار محتمل است در هیچ جای دیگری جز زمین رخ نداده باشد.
پذیرش این موضوع مطمئنا برای محققان SETI خوشایند نیست و البته میتواند توضیحی برای پارادوکس فرمی باشد؛ اما فرض کنید تنها نیستیم. اگر موجودات فرازمینی واقعا وجود داشته باشند، انتظار دستیابی به چه شواهدی از وجود آنها را باید داشته باشیم؟ به عبارت دیگر، فضاییها چه شکلی هستند و با چه نوع تکنولوژی با ما تماس میگیرند؟
فیلمهای هالیوود، کتابهای علمی-تخیلی و بازیهای ویدئویی ما را شرطی کردهاند تا فرازمینیها را شبیه موجوداتی تصور کنیم که اگرچه در نگاه اول عجیب و غریب به نظر میرسند؛ اما همچنان اعضای بدن آنها برای انسان قابلفهم است. مثلاً آنها را با سری بزرگ تصور میکنیم، با دستها و پاهای بسیار دراز و چشمهای درشت و برآمده. مهمتر اینکه تصور میکنیم فرازمینیها، با هر شکل و ظاهری که دارند، مانند ما انسانها و دیگر موجودات زندهی کرهی زمین، زنده هستند.
شاید بزرگترین اشتباه ما هم همین است؛ اینکه فکر میکنیم تمدنهای فرازمینی هوشمند مثل تمدن انسانی حال حاضر از پوست و گوشت و استخوان تشکیل شدهاند؛ موجوداتی بیولوژیکی و ارگانیک که مثل ما غذا میخورند، نفس میکشند، مریض میشوند، پیر میشوند و میمیرند.
موجودات فضایی اگر وجود داشته باشند، هیچ شباهتی به ای.تی. یا کوتولههای سبزرنگ نخواهند داشت
اما از نظر دو اخترفیزیکدان سرشناس، مارتین ریس و ماریو لیویو، نگاه بسیاری از ما انسانها به گونههای فرازمینی از پایه اشتباه است.
دریک میگوید احتمال وجود تمدنهای فرازمینی هوشمند زیاد است و فرمی میپرسد پس این گونههای فرازمینی کجا هستند؟ ریس و لیویو میگویند با فرض اینکه این تمدنها واقعا وجود داشته باشند، باید انتظاری را که از دیدن و برقراری تماس با آنها داریم، تغییر دهیم. موجودات فضایی ممکن است وجود داشته باشند؛ اما احتمالا هیچ شباهتی به ای.تی. یا کوتولههای سبزرنگ یا حتی کروگانهای بازی مس افکت نخواهند داشت.
با فرض اینکه سیاراتی در جهان هستند که در آنها حیات پدید آمده است و در برخی از آنها سیر تکامل داروین مسیر مشابهی را با آنچه در زمین اتفاق افتاده، دنبال کرده باشد، حتی در این حالت هم بسیار بعید است مراحل کلیدی پیدایش حیات و تکامل با هم در یک زمان اتفاق افتاده باشند.
اگر زمان ظهور هوش و تکنولوژی در سیارهای، بهطور قابل توجهی از زمین عقب باشد (شاید چون این سیاره جوانتر است یا رفع برخی از موانع سر راه تکامل مدت بیشتری طول کشیده است)، آن وقت نباید انتظار داشت در این سیاره هیچ نشانی از ای.تی. کشف شود. خود زمین هم احتمالا در طول ۲ میلیارد سال اول حیات خود هیچ نشانی از زندگی در آن وجود نداشته است و اگر آن موقع تمدنی فرازمینی به این سیاره نگاه کرده بود، آن را کاملا خالی از سکنه میدید و از آن میگذشت.
اما در اطراف ستارهای با عمری بیشتر از خورشید، حیات احتمالا یک میلیارد سال زودتر از کرهی زمین پدید آمده است. با توجه به اینکه سن فعلی منظومهی شمسی تقریبا نیمی از سن کهکشان راه شیری و همچنین نیمی از کل عمر پیشبینیشدهی خورشید است، انتظار ما این است عمر بخش قابلتوجهی از ستارگان کهکشان ما نیز از خورشید بیشتر باشد.
پیشرفت تکنولوژی بشر از ابزارهای سنگی تا کامپیوتر کوانتومی و هوش مصنوعی مسیری طولانی را طی کرده و جهش چشمگیری داشته است؛ اما تاریخ این تمدن تنها به چند هزار سال خلاصه میشود. اگر بخواهیم جایگاه تکنولوژی را در چند قرن دیگر تصور کنیم، چه میبینیم؟ سرانجام روزی خواهد رسید که هوش ماشینی بر انسان غلبه کند و جایگزین ما شود یا انسان بهحدی از پیشرفت در تکنولوژی برسد تا بتواند از قالب جسم ارگانیک و میرای خود بیرون آمده و وارد پوستهای فلزی و رباتیک شود.
این هوش ماشینی برخلاف مغز انسان تا میلیاردها سال پابرجا است و با سرعتی بسیار بیشتر از سیر تکاملی داروین ارتقا خواهد یافت. شاید بتوان به این قضیه اینطور نگاه کرد که هوش ارگانیک انسانی تنها یک وقفهی کوتاه پیش از غلبهی کامل هوش ماشینی بر آن است. در نتیجه، اگر هوش فرازمینی هم به همین شکل تکامل یافته باشد (و برای این تکامل حداقل یک میلیارد سال از ما جلوتر بوده است)، بسیار بعید به نظر میرسد بتوانیم این تمدن را در این وقفهی بسیار کوتاه حیات ارگانیک، مشاهده کنیم.
به عبارت دیگر، اگر واقعا ای.تی. در کار بود، به احتمال زیاد بهجای آنکه از گوشت و پوست و خون تشکیل شده باشد، یک موجود ماشینی و الکترونیکی است و حتی ممکن است نیازی به زندگی در هیچ سیارهای هم نداشته باشد، چون ماشین به هوا و گرانش و غذای طبیعی وابسته نیست و تا زمانیکه به منبع انرژی دسترسی داشته باشد، میتواند به حیات خود در هر شرایطی ادامه بدهد.
با توجه به این موضوع باید پارامتر آخر معادلهی دریک را که تخمین بازهی زمانی است که تمدنها قادر به ادامهی حیات و برقراری ارتباط هستند، دوباره تفسیر کنیم. عمر یک تمدن ارگانیک حداکثر شاید چند هزار سال طول بکشد؛ اما تمدن ماشینی میتواند تا میلیاردها سال ادامه پیدا کند.
اگر زمانی هم محققان SETI موفق به کشف سیگنالی از هوش فرازمینی شوند، بسیار بعید است پیام دریافتی قابل رمزگشایی باشد، چرا که این سیگنال به احتمال قوی تنها محصولی جانبی (یا شاید حتی ایراد فنی) از ماشینی فوقالعاده پیچیده است که بسیار فراتر از درک ما انسانها با مغزهای ارگانیک و ذهنهای بسیار محدود است.
عادت ما به استفاده از عبارت «تمدنهای فرازمینی» هم به خودی خود درک ما را از آنچه فرازمینی تصور میکنیم، محدودتر میکند. وقتی از تمدن حرف میزنیم، تصویری که در ذهن تداعی میشود جامعهای متشکل از افراد مختلف است؛ درحالیکه آن چیزی که در فضای دور از زمین بهدنبال آن هستیم، ممکن است بهجای جامعهای از موجودات قابل تفکیک، یک هوش واحد یکپارچه باشد.
شاید همین حالا هم سیگنالهایی از جانب فرازمینیها دریافت کرده باشیم؛ اما چون ابزار رمزگشایی کردن از آنها را نداریم، نمیتوانیم متوجه شویم این سیگنالها از جانب هوش ماشینی است. گاهی حتی ممکن است ابزارهای دریافت پیام ما به خاطر ناسازگار بودن با سیگنالهای رسیده از این هوش ماشینی، آنها را به نویز تبدیل کنند.
از طرفی، محققان SETI تاکنون تنها روی امواج رادیویی تمرکز کردهاند؛ اما تمدن پیشرفتهای که به شکل هوش ماشینی به تکامل رسیده است، احتمالا دیگر نیازی به فرستادن پیام با امواج رادیویی ندارد. لازم است تمام باندهای مختلف موج، از جمله باند نوری و اشعهی ایکس، در جستجوی سیگنالی از فرازمینیها بررسی شود. در ضمن باید بهجای تمرکز بر نشانهای از حیات ارگانیک، حواسمان را به نشانههایی از پدیده یا فعالیتی با منشأ غیرطبیعی جمع کنیم.
در جستجوی نشانهها
اما این پدیدههای غیرطبیعی چه میتوانند باشند؟ شاید راحتترین نشانهی قابل پیگیری، مصرف انرژی باشد که یکی از مشخصههای تمدنهای پیشرفته است و پنهان کردن آن کار آسانی نیست.
یکی از محتملترین منابع انرژی که میتواند در طولانیمدت مورد استفادهی تمدنی پیشرفته قرار بگیرد، نور ستاره است. تمدنهای بیگانهی قدرتمند ممکن است ابرسازههایی موسوم به کرهی دایسون (Dyson Sphere) را دور ستارهها یا حتی دور کهکشانی ساخته باشند تا بتوانند از انرژی ستارهای برداشت کنند.
منبع انرژی طولانیمدت دیگر، همجوشی کنترلشدهی هیدروژن به هستههای سنگینتر است. در هر دوی این منابع، گرمای زائد و رد پرتوی فروسرخ پیامدی اجتنابناپذیر و قابل ردیابی است. یا حتی نشانهای واضحتر از این دو؛ میتوان دنبال ابرسازههایی مانند همان کرهی دایسون گشت که فرازمینیها دور ستارهها ساختهاند.
البته سازههای فرازمینی لازم نیست حتما غولآسا باشند؛ میتوانند کاملا برعکس، در حد ذرهای کوچک باشند و بهراحتی از چشمان ما مخفی شوند. شاید بهتر است احتمال بازدید فرازمینیهایی در حد و اندازهی انسان را فراموش کنیم و در عوض تمدنی را فرض کنیم که توانسته هوش خود را وارد رباتهای نانومتری کند. در این حالت، هجوم فرازمینیها به سیارهی ما بهصورت گروهی از کاوشگران میکروسکوپی خواهد بود که ما قادر به دیدن آنها نیستیم.
اگرچه با تمام این حرفها و فرضیات، فرستادن سیگنال رادیویی یا لیزری همچنان گزینهی معقولتر و راحتتری از طی مسافتهای بسیار بسیار طولانی بین ستارهای برای سر زدن به سیارهی زمین است.
آرایه میلیمتری بزرگ آتاکاما (ALMA)، پیشرفتهترین تلسکوپهای رادیویی زمین، قادر هستند سیگنالهای فرازمینیها را دریافت کنند
حالا بیایید به آیندهای دورتر برویم؛ نهفقط چند هزار سال بلکه میلیونها سال دیگر. با مصرف گاز بین ستارهای توسط تمدنهای پیشرفته، اکولوژی تولد و مرگ ستارهها در کهکشان ما آهستهتر میشود، کهکشانها به هم نزدیکتر میشوند تا اینکه حدود ۴٫۵ میلیارد سال دیگر، در اثر برخورد با کهکشان آندرومدا، دوباره این فرایند با سرعت قبلی از سر گرفته میشود.
بقایای کهکشان ما، آندرومدا و خوشههای کهکشانی همراه آنها (معروف به گروه محلی) به شکل کهکشانی جدید دور هم جمع میشوند. به دلیل افزایش شتاب انبساط کیهانی، کهکشانهای دور از ما، آنقدر دور میشوند تا اینکه سرانجام مثل افتادن اجسام داخل سیاهچاله، ناپدید شوند و دیگر هیچ تماسی با آنها ممکن نیست.
اما بقایای گروه محلی که به شکل کهکشانی جدید گرد هم آمدهاند، آنقدر دوام خواهند آورد تا تمدن گونهی ۳ در مقیاس کارداشف به وجود بیاید؛ یعنی تمدنی که با مصرف انرژی یک یا چند کهکشان و شاید حتی انرژی آزادشده از سیاهچالههای کلان جرم، باعث پیدایش سیستمهای زندهی پیچیدهای با آنتروپی منفی (درجهی بالاتری از نظم) میشود.
اساسا تمام اتمهایی که روزگاری ستارهها و گازها را تشکیل داده بودند، میتوانند به ساختارهایی به پیچیدگی ارگانیسمی زنده یا تراشههای سیلیکونی در مقیاس کیهانی تبدیل شوند. برخی نویسندگان ژانر علمی-تخیلی نوعی مهندسی در مقیاس ستارهای را توصیف کردهاند که در آن تمدنی قادر به ایجاد سیاهچالهها و کرمچاله است. ایجاد کرمچاله در حال حاضر از توانایی فناوری بشر خارج است؛ اما مغایر با قوانین فیزیکی نیست.
اگر بخواهیم از این هم فراتر برویم، میتوان تمدن فوقالعاده پیشرفتهای را تصور کرد که قادر است کهکشانهای در حال عقبنشینی را مانند کمندی بگیرد، به سمت خود بکشد و بدین ترتیب مصرف انرژیاش تنها محدود به ستارههای حاضر در گروه محلی نباشد. در این حالت، پیشرفت تکنولوژی این تمدن بدون محدودیت ادامه خواهد یافت.
مغز انسان از زمانیکه اجداد ما در علفزارهای آفریقا برای بقا با چالشهای بزرگی دستوپنجه نرم میکردند، تغییر چندانی نکرده است. بااینحال، با همین مغز توانستهایم از جهان زیراتمی کوانتومی و کیهانی سر درآوریم که با دنیای روزمرهی ما بسیار متفاوت است.
مرزهای علمی اکنون بهسرعت در حال پیشروی هستند؛ اما ممکن است در برههای از زمان به مانعی برخورد کنیم و از پیشروی بازبمانیم. واقعیت فیزیکی میتواند شامل چنان پیچیدگیهایی شود که نه عقل و نه حواس ما قادر به درک آن نیستند. مغزهای الکترونیکی ممکن است برداشت کاملا متفاوتی از واقعیتی که ما با آن زندگی میکنیم، داشته باشند. در نتیجه، ما نمیتوانیم انگیزه و مقصود چنین مغزهایی را پیشبینی یا شاید حتی درک کنیم. برای همین هم نمیتوانیم با اطمینان بگوییم آیا پارادوکس فرمی بیانگر عدم وجود فرازمینیها است یا صرفا ترجیح آنها است به اینکه خود را به ما نشان ندهند.
حدسهایی که دربارهی حیات فرازمینی هوشمند مطرح میشود، بر پایههای بسیار لرزانی استوار است؛ بااینحال، میتوان به سه خصوصیت کلیدی اشاره کرد که احتمالا در مورد آن صدق میکند:
- حیات فرازمینی هوشمند احتمالا ارگانیک یا بیولوژیک نیست.
- این تمدن بر سطح سیارهای که اجداد بیولوژیکی آن در آن ظهور کرده و به تکامل رسیدهاند، باقی نخواهد ماند.
- ما قادر به درک انگیزه و مقصود چنین حیاتی نخواهیم بود.
در جستجوی فرازمینیها باید این دو نکته را همواره در نظر داشت: نبود نشانهای از آنها بهمعنی نشانهای از نبود آنها نیست؛ و اینکه ادعاهای فوقالعاده، مدارک و شواهد فوقالعادهای میطلبند.
دیدگاهها بسته شدهاند.