نظریه «بدون مو» ی جان ویلر بیان میکند که هر سیاهچاله پس از اینکه تشکیل شد و به وضعیت پایداری رسید، تنها سه خاصیت فیزیکی مستقل دارد: جرم، بار الکتریکی، و اندازه حرکت زاویهای. از نظر مکانیک کلاسیک (غیر کوانتومی)[۳۸] دو سیاهچاله که دارای مقادیر یکسانی برای سه ویژگی یاد شده باشند، نامتمایزاند.
این سه ویژگی، ویژگیهای خاصی هستند زیرا از بیرون سیاهچاله قابل مشاهدهاند. مثلاً یک سیاهچاله باردار همچون هر جسم باردار دیگری بارهای همنام را دفع میکند. به طریق مشابهی مجموع جرم درون کرهای که یک سیاهچاله را دربرمی گیرد از طریق همتای قانون گاوس در مورد نیروهای گرانشی یعنی جرم ایدیام نسبیت عام از فواصل بسیار دور اندازهگیری نمود.[۳۹] به همین ترتیب تکانه زاویهای یک سیاهچاله را نیز میتوان از راه کشش چارچوب توسط میدان مغناطیس گرانشی به دست آورد.
وقتی جسمی به درون سیاهچالهای سقوط میکند تمام اطلاعات فیزیکی مربوط به شکل جرم یا توزیع بار سطحی آن بهطور یکنواخت در امتداد افق رویداد توزیع میشود و از دید ناظر خارجی گم میشود. این رفتار افق رویداد به عنوان سیستم پراکنده ساز نامیده میشود و به آنچه در یک غشای کشی رسانا با اصطکاک و مقاومت الکتریکی رخ میدهد شباهت بسیار دارد.[۴۰] این تفاوت از آن دسته نظریههای میدانی مانند الکترودینامیک کوانتومی است که به دلیلی معکوسپذیری در زمان هیچ اصطحکاک یا مقاومتی در سطح میکروسکوپیک ندارند. زیرا یک سیاهچاله در نهایت با سه پارامتر به حالت پایدار میرسد و هیچ راهی وجود ندارد که از گم شدن اطلاعات مربوط به شرایط اولیه اجتناب نمود: میدانهای گرانشی و الکتریکی سیاهچاله اطلاعات بسیار اندکی در بارهٔ آنچه وارد سیاهچاله شدهاست میدهند. اطلاعات گم شده شامل هر کمیتی است که از فاصله دور از افق رویداد یک سیاهچاله قابل اندازهگیری نیستند. از جمله میتوان از عدد باریونی و عدد لپتونی کل نام برد. این موضوع تا اندازهای گیجکنندهاست که از آن به پارادوکس گم شدن اطلاعات سیاهچاله یاد میشود.https://fa.wikipedia.org
دیدگاهها بسته شدهاند.