در سال ۱۹۷۱ هاوکینگ نشان داد که در شرایط عمومی[Note ۱] مساحت کل افقهای رویداد هر مجموعهای از سیاهچالهها هرگز نمیتواند کاهش یابد حتی اگر با یکدیگر برخورد و در هم ادغام شوند.[۱۳۴] این نتیجه که امروزه به عنوان قانون دوم مکانیک سیاهچالهها شناخته میشود شباهت قابل توجهی با قانون دوم ترمودینامیک دارد که بیان میکند که آنتروپی کل سیستم هرگز کاهش نمییابد. تصور میشد که سیاهچالهها هم همچون اجسام کلاسیکی که در دمای صفر مطلق هستند، آنتروپی صفر دارند. پذیرش این تصور سبب نقض قانون دوم ترمودینامیک میشود زیرا با ورود ماده دارای آنتروپی به سیاهچاله بدون آنتروپی، آنتروپی کل در جهان به اندازه آنتروپی مادهای که جذب سیاهچاله شده کاهش مییابد. از این رو بکنشتین پیشنهاد داد که یک سیاهچاله باید آنتروپی داشته باشد و آنتروپی آن با مساحت افق رویدادش متناسب است.[۱۳۵]
پیوند با قوانین ترمودینامیک وقتی قویتر شد که هاوکینگ کشف کرد که طبق نظریه میدانهای کوانتومی یک سیاهچاله باید تابش جسم سیاه در دمای ثابت را گسیل کند. به نظر میرسد که این به معنای نقض قانون دوم مکانیک سیاهچالهها باشد زیرا این تابش انرژی را از سیاهچاله میگیرد و باعث انقباض آن میشود. هرچند که این تابش مقداری از آنتروپی را نیز به بیرون منتقل میکند و زیر شرایط کلی میتوان اثبات نمود که مجموع آنتروپی مادهای که سیاهچاله و یک چارم افق رویداد آن را فراگرفتهاست دائماً رو به افزایش است. این موضوع اجازه فرمولبندی قانون اول مکانیک سیاهچالهها را میدهد که همسنگ قانون اول ترمودینامیک است با این تفاوت که به جای انرژی، جرم؛ به جای دما، گرانش سطحی و به جای آنتروپی، مساحت قرار میگیرد.[۱۳۵]
یکی از ویژگیهای گیجکننده این است که آنتروپی یک سیاهچاله با مساحت آن تغییر میکند تا حجم آن، حال آنکه آنتروپی کمیتی وابسته به حجم است که به صورت خطی با تغییر حجم تغییر میکند. این ویژگی عجیب، جرارد توفت و لئونارد ساسکیند را بر آن داشت تا اصل هولوگرافیک را ارائه دهند که پیشنهاد میکند که هر چیزی که درون حجمی از فضا-زمان رخ میدهد را میتوان با دادههای روی مرز آن حجم توصیف نمود.[۱۳۶]
اگرچه میتوان از نسبیت عام برای محاسباتی نیمه کلاسیک آنتروپی سیاهچالهها استفاده نمود، اما این شرایط از لحاظ نظری رضایت بخش نیست. در مکانیک آماری آنتروپی عبارت است از شمار پیکربندهای میکروسکوپیک یک سیستم که خواص میکروسکوپیک یکسانی (مانند جرم، بار، دما و…) دارند. بدون یک نظریه قابل قبول برای گرانش کوانتومی انجام چنین محاسباتی برای سیاهچالهها امکانپذیر نیست. پیشرفتهایی در برخی دیدگاهها نسبت به گرانش کوانتومی صورت گرفتهاست. در سال ۱۹۹۵ اندرو اشترومینگر و کامران وفا نشان دادند که با شمارش تعداد حالات کوانتومی یک سیاهچاله ابرمتقارن در نظریه ریسمان میتوان فرمول آنتروپی هاوکینگ-بکنشتین را دوباره به دست آورد.[۱۳۷] از آن زمان تا کنون نتایج مشابهی برای سیاهچالههای متفاوت هم در نظریه ریسمان و هم در سایر دیدگاهها به گرانش کوانتومی (مانند گرانش کوانتومی حلقه) گزارش شدهاند.[۱۳۸]https://fa.wikipedia.org
دیدگاهها بسته شدهاند.