به گزارش قرچک آنلاین ; به نقل از ورامین ما – یکصد و سی سال پیش در حوالی اشتهارد واقع در غرب تهران، شهاب سنگی به جرم ۵۴ کیلوگرم سقوط کرد. ایل شاهسون در حوالی محل سقوط شهاب سنگ چادر زده بود و اهالی ایل سه ساعت پیش از غروب آفتاب شاهد این واقعه بودند.
خان ایل، شهاب سنگ را به دربار ناصرالدین شاه فرستاد. دربار نیز قطعاتی از آن را به نزدیکان هدیه کرد. تا این که هنری وارد آمریکایی متوجه وجود این شهاب سنگ شد.
او برای تکمیل مجموعه ی خود به ایران سفر کرد و سرانجام قطعه ای از این شهاب سنگ را با خود برد؛ این گونه بود که تکه های شهاب سنگ ورامین در بیش از ده موزه ی بزرگ علوم طبیعی جهان پخش شد و نامش در کتاب های بزرگ شهاب سنگ های جهان بارها و بارها به چاپ رسید.
سال ها گذشت و این شهاب سنگ در پی تغییرات سیاسی پیاپی کشور به فراموشی سپرده شد، تا این که در سال ۱۳۶۵ دکتر جمشید حسن زاده با پیگیری فراوان قطعه ی اصلی شهاب سنگ را در کاخ گلستان یافت.
اما بار دیگر شهاب سنگ ورامین به ورطه ی فراموشی رفت و تا مدت ها کسی شهاب سنگ گرفتار در تالاری دور از چشم بازدیدکنندگان خبر نداشت.
چند سال پیش، نگارنده ی این مقاله مشغول وارسی کتابخانه ی موسسه ی ژئوفیزیک تهران برای دستیابی به اطلاعاتی درباره ی شهاب سنگی دیگر بود که به مقاله ی دکتر حسن زاده برخورد.
این مقاله بسیار همه جانبه و دقیق نوشته شده بود و این خود نقطه عطفی شد برای بازخوانی دوباره ی پرونده ی شهاب سنگ ورامین.
به کاخ گلستان رفتم و به یاری موزه داران توانستم شهاب سنگ را ببینم و سندی را، که سال ها پیش گم شده بود، بیابم. سندی که به زبان فارسی نوشته شده بود و تاریخ سقوط را ۸ جمادی الاول سال ۱۲۹۸ هجری نشان می داد و نامی از ورامین در آن دیده نمی شد.
این سند سال ها دور از چشم ها مانده بود و به همین سبب مقالات به یکدیگر ارجاع داده می شدند.
نه تاریخ سند و نه مکان فرود شهاب سنگ هیچ کدام با روایتی که در تاریخ به جا مانده مطابقتی ندارند.
شاید رندی درباریان برای گمراه کردن فرنگی ها سبب شده که نام ورامین –در شرق تهران-بر روی شهاب سنگی قرار گیرد که در غرب تهران سقوط کرده است! پرونده ی ورامین را باز کردیم و در آن سندها و مدراکی را که تا به امروز به دست آورده ایم برای نخستین بار منتشر می کنیم، تا باشد روزی که پرده از چهره ی این مهم ترین شهاب سنگ ایران کامل برداشته شود.
«در هشتم جمادی الاول سال ۱۲۹۸ هجری قمری، در مکانی به نام بوغین، منزلگاه زمستانی ایل شاهسون بغدادی، حدود سه ساعت قبل از غروب آفتاب، در آسمان صاف بین بوغین و اشتهارد ابر کوچکی ظاهر شد که بی درنگ در پی آن صدای ترسناکی به گوش رسید. خیلی از مردم به جنب و جوش افتادند و به درون چادرهای خویش هجوم بردند. آنها در همان حال که به انتظار ایستاده بودند، ۹ انفجار ترسناک تر شبیه صدای شلیک توپ را شنیدند.
در پی این صداها از ابری که در آسمان پدید آمده بود چیزی شبیه دود خارج شد که همه به طور آشکار آن را دیدند. این دود که به سمت زمین پایین آمد و در عمق حدود ۲ متری زمین مدفون شد. چوپانی که در آن نزدیکی بود از نقطه ی دقیق اصابت آگاهی یافت و آن را با ترس به مرد م نشان داد.
تنی چند از مرد م رفتند و سنگ را از خاک در آوردند. هدایت اله خان قاجار پسر عیسی خان بیگلربیگی، حکمران ایل، آن سنگ را در اختیار گرفت و گزارش واقعه را به تهران داد و سنگ را به آنجا فرستاد».
این نوشته ترجمه ای است از ترجمه. نخست ادوارد تایلر، کنسول وقت آمریکا، این متن را از سند فارسی به انگلیسی ترجمه می کند و سپس به سبب گم شد ن سند فارسی، باقی اسناد در تاریخ به همین ترجمه استناد می کنند.
در مقاله ی دکتر حسن زاده نیز به همین متن استناد شده و ترجمه ی آن به فارسی عین متنی است که در بالا خواندید؛ با این تفاوت که تاریخ را از ۱۲۹۷ به ۱۲۹۸ موجود در سند فارسی و حتی مقاله ی سال ۱۹۰۱ هنری وارد تصحیح کردم.
آن گونه که در این سند اشاره شده است، در روز ۸ جمادی الاول ۱۲۹۸ مطابق با ۷ آوریل ۱۸۸۱ میلادی، حوالی ساعت ۳ بعدازظهر (سه ساعت مانده به غروب آفتاب)، در مکانی بین بوغین و اشتهارد، در حالی که هوا صاف بوده است، به سبب ورود شهاب سنگ به جو، لکه ابری در آسمان پدیدار می شود و سپس صدای مهیبی به گوش می رسد.
درباره ی تاریخ که همخوانی دقیقی با برخی شواهد تاریخی ندارد، به جای خود به تفصیل به بررسی می پردازیم.
اهالی ایل شاهسون که در آن احوالی اطراق کرده بودند به خیال این که حمله ای به آنها شده، به چادرها پناه می برند و ۹ صدای مهیب دیگر پیش از برخورد شهاب سنگ با زمین می شنوند احتمالاً این ۹ صدای مهیب به سبب کنده شدن بخش هایی از شهاب سنگ در طی سقوطش در جوّ به وجود آمده است و با اطمینان می توان گفت که اگر این اتفاق افتاده باشد قطعات بسیار کوچک تری از آن جدا شده بودند، چرا که شهاب سنگ ورامین شکلی دست نخورده دارد.
همان طور که در تصویر سند اصلی می بینید، در برخی موارد دو سند فارسی شده و فارسی اصل با هم تطابق ندارند که البته به اصل ماجرا لطمه ای وارد نمی کند.
واحد مرسوم آن زمان ذرع بوده است و در متن اصلی اشاره به نفوذ شهاب سنگ به عمق دو ذرع شده است. از آنجایی که هرگاه ذرع به تنهایی استفاده شود نماینده ی یک متر و چهار سانتی متر است، روایت سقوط استناد کافی دارد.
اما در مورد مکان سقوط شهاب سنگ، با توجه به سند فارسی، اشتهارد نام شهری است کویری در ۱۰۰کیلومتری غرب تهران که دقیقاً در اطراف آن قشلاق بسیاری از ایل های شاهسون بوده است.
در تقسیمات کشوری امروز، دو آبادی به نام های بوقین مهدی آباد و بوقین اسد آباد (به جای بوغین) که به هم متصل اند، وجود دارند که متعلق به دهستان اخترآباد شهرستان شهریار استان تهران اند. این آبادی ها تنها آبادی در ایران اند که از لحاظ آوایی نام آنها، مشابه آن چیزی است که در متن سند آمده است و درست در شعاع ۳۰ کیلومتری اشتهارد واقع اند.
از آنچه که امروزه نرم افزارهایی همچون گوگل ارث نیز نشان می دهند، می توان دریافت که میان اشتهارد و بوقین فقط رشته کوهی کم ارتفاع قرار دارد و در حوالی همین آبادی ها نقاط بسیاری به نام قشلاق های ایل های ایرانی نام گذاری شده است.
پس اگر بخواهیم مختصاتی برای مکان برخورد شهاب سنگ قائل شویم، این نقطه ما بین اشتهارد و بوقین، به مختصات ۵۰ درجه و ۳۰ دقیقه ی شرقی و ۳۵ درجه و ۳۹ درجه ی شمالی و به ارتفاع حدودی ۱۲۰۰ متر از سطح آب دریا خواهد بود.
شهاب سنگ ورامین پس از سقوط به دربار ناصرالدین شاه برده و در آن جا نگهداری می شود. تا این که ناصرالدین شاه، مهندس معدن آلمانی به نام فرد دیچ را فرا می خواند.
دیچ در گزارش خود دربارهی برخی از کانسارهای ایران، که در سال ۱۸۸۱ میلادی در مجلهی آلمانی به چاپ رسیده می گوید: «در نیمه اول ماه مِی سال ۱۸۸۰ دعوت شدم که به حضور شاه برسم. شاه قطعه سنگی به وزن ۴۰۰ گرم نشانم داد که درخشندگی فلزی داشت و من از روی قشر ذوب شدهی خارجی آن پی بردم که نمونه مربوط به یک شهاب سنگ است.
شاه تصور می کرد که این سنگ حاوی نقره است و به همین جهت در مورد ارزش آن از من پرسید.
وقتی که گفتم این سنگ از آهن و احتمالاً نیکل تشکیل شده و ارزش علمی آن بیش از ارزش مادی آن است، شاه اجازه داد که تکه ای از آن سنگ را جدا کنم و برای آزمایش ببرم.
شاه دربارهی علت وجودی شهاب سنگها و ماهیتشان پرسشهایی را مطرح کرد و سپس توضیح داد که این قطعه سنگ از شهاب سنگی به وزن حدود ۴۵ کیلوگرم کنده شده که در نزدیکی دهکدهی کرند در حدود ۲۰ کیلومتری شرق تهران با صدای رعدآسایی به زمین افتاده است».
این ترجمه عیناً از مقالهی آلمانی به فارسی در مقالهی سال ۱۳۶۵ دکتر حسن زاده است. دیچ مقالهی خود را به زبان آلمانی منتشر کرده و در چند سطری که دربارهی این شهاب سنگ نوشته بود، سه مورد را ذکر کرد که با روایت پیشین تطابق نداشت و این گونه روایت جدید شکل گرفت.
شهاب سنگی به جرم ۴۵ کیلوگرم، در نزدیکی دهکدهی کرند ورامین در ۲۰ کیلومتری شرق تهران، پیش از ماه مِی سال ۱۸۸۰ میلادی سقوط کرده است. جرم ۴۵ کیلوگرمی، که دیچ ذکر می کند، با شواهد امروزی به هیچ وجه مطابقت ندارد، چرا که هم اکنون شهاب سنگ ۴۸/۸ کیلوگرم جرم دارد.
اما از این واقعیت نمی توان چشم پوشید که نشریهی آلمانی ممکن نیست در چاپ انتشار خود اشتباه کرده باشد، پس چگونه دیچ شهاب سنگی را ملاقات می کند که هنوز، مطابق با روایت اول، به زمین اصابت نکرده است. همین طور، به گفتهی دیچ، ناصرالدین شاه می گوید که این شهاب سنگ در شرق تهران برخورد کرده است.
شاید این نشان از رندی ناصرالدین شاه باشد برای گمراهی دیچ، چراکه می توان حدس زد، ناصرالدین شاه حرف دیچ را برای بی ارزش بودن عناصر شهاب سنگ به طور کامل باور نکرد و برای این که او را گمراه کند تا مبادا به سراغ آن دیار رود و از نمونه سنگ هایی که ممکن بود گرانبها باشد بیابد و با خود ببرد، این حرف را به دروغ گفته است.
با وجود این، برای تطبیق بیشتر مقالهی دیچ با آنچه که ترجمه شده و برای تطبیق تاریخها، در پی یافتن مقالهی دیچ برآمدم، تا این که کتابی به نام «فصلی در تاریخچهی شهاب سنگها» نوشتهی والتر فایت یافتم که در سال ۱۸۸۷ میلادی به چاپ رسیده بود.
در صفحههای ۲۱۴ و ۲۱۵ این کتاب، هم مقالهی دیچ و هم مقالهی برزینا، که جلوتر به آن اشاره می کنم، به انگلیسی برگردانده شده بود.
نکته این جاست که بنا بر قول این کتاب، دیچ مقالهی خود را در ۱۸ مارچ سال ۱۸۸۱ میلادی به چاپ می رساند. این تاریخ پیش از تاریخ سقوط شهاب سنگ بنا به روایت اول در ۸ آوریل سال ۱۸۸۱ میلادی است. پس با توجه به شواهد تاریخی، روایت اول یعنی سقوط شهاب سنگ در سال ۱۸۸۱ میلادی به طور کامل رد شد.
حال مهم این است که در چه روزی از سال ۱۸۸۰ میلادی این شهاب سنگ با زمین برخورد کرد. در این کتاب آمده است که گویا قطعه شهاب سنگ متعلق به دیچ گم می شود.
پس از دیچ، بارون امیل گودال لانوی، دبیر سفارت اتریش در تهران، دو قطعه ای کوچک از این سنگ را با خود به وین می برد. قطعه ای ۲۸ گرمی از این شهاب سنگ را به بارون فون براون می دهد و قطعه ای دیگر ۱۶ گرمی را به دوست خود، دکتر آریستیدس بِرزینا.
آریستیدیس برزینا، کانی شناس معروف اتریشی است که به بررسی شهاب سنگها شناخته شده بود. برزینا نمونهی شهاب سنگ را به مجموعهی بزرگ شهاب سنگ و کانی موزهی سلطنتی وین می دهد؛ موزه ای که خود بعدها مدیر آن شد.
هنری وارد در مقالهی سال ۱۹۰۱ خود درباره چگونگی آشنایی او با شهاب سنگ ورامین می گوید: «برزینا در مقاله ای که در جولای سال ۱۸۸۱ میلادی در برابر آکادمی علوم وین قرائت کرد این شهاب سنگ را معرفی کرد و چند کلمه دربارهی کانی شناسی این قطعه و ویژگیهای سنگ شناسی آن سخن گفت، اما مقدار ماده ای که او در اختیار داشت برای انجام آنالیز کامل خیلی کم بود و از ورای گزارش نه چندان دقیقی که ارائه شده بود، دربارهی قطعه اصلی که گفته می شود ۴۵ کیلو[گرم] وزن دارد و در دربار ایران نگهداری می شود چیزی آشکار نشده بود».
جلوتر بیشتر به بررسی مقالهی هنری وارد و سفرش به ایران خواهم پرداخت. نکتهای در کتاب «فصلی در تاریخچهی شهابسنگها» آمده است که برزینا در مقالهی خود بیان کرده که سقوط شهاب سنگ ورامین در آوریل سال ۱۸۸۰ میلادی رخ داده است و نه در ماه می.
به سبب اطلاع بسیاری از فرنگی ها از ماجرای شهابسنگ ورامین، حدس زدم که شاید خبر سقوط این شهاب سنگ را با اختلاف چند سال در روزنامهای در ایالات متحده، که هم اکنون بایگانی آن لاین آن در دسترس است، بیابم.
حدسم درست بود؛ در دو شماره از روزنامهی نیویورک تایمز گزارشی یافتم از یکی از نزدیکان شاه، که بر روایت اصلی یا همان سقوط شهاب سنگ در نزدیکی اشتهارد در غرب تهران استوار است. این گزارش را دکتر طولوزان، طبیب ناصرالدین شاه، نوشته بود.
نخستین گزارش در ۱۴ جولای سال ۱۸۸۴ میلادی چاپ شده است که اشاره دارد به سقوط شهاب سنگی در پنج سال پیش در ۶ مایلی (۱۰۰ کیلومتری) غرب تهران؛ از آنجا که گزارش، تاریخی حدودی داده می توان نتیجه گرفت دکتر طولوزان هم مدعی است این شهاب سنگ در سال ۱۸۸۰ میلادی در نزدیکی اشتهارد سقوط کرده است.
این مدعا در روزنامهی نیویورک تایمز تاریخ ۱۰ اوت سال ۱۸۸۴ میلادی، نیز به این ترتیب تکرار شده است که قطعات شهاب سنگی که گزارش شده در فوریه سال ۱۸۸۰ میلادی در ورامین در ناحیهی زِریند، ۶۰ مایلی غرب تهران، سقوط کرده است از دکتر طولوزان به ام.
دابری مورد پذیرش قرار گرفته است. احتمالاً منظور از زریند، همان کرند بوده است، با این حال ورامین در غرب تهران رابطهای منطقی با متن ندارد، چرا که ورامین در شرق تهران واقع است.
گویا طولوزان هم سرگردان از تفاوت میان سند و گفتهها شده بود. قسمت مشترک هر دو گزارش سقوط شهاب سنگ در سال ۱۸۸۰ میلادی است و برخورد آن با منطقهای در ۱۰۰ کیلومتری غرب تهران.
سال ۱۸۸۴ میلادی برابر است با سال ۱۲۶۳ هجری شمسی، در این چنین زمانی اخبار مربوط به ممالک دور، سالها پس از اتفاق منتشر می شد.
در روزنامهی نیویورک تایمز، چهار سال بعد از برخورد شهاب سنگ ورامین دو گزارش کوتاه از این شهاب سنگ چاپ شده است: نخستین گزارش در ستون «یادداشتهای کوچک خارجه» ۱۴ جولای سال ۱۸۸۴ میلادی چاپ شده است که اشاره دارد به سقوط شهاب سنگی در پنج سال پیش در ۶۰ مایلی(۱۰۰ کیلومتری) غرب تهران؛ که مسلماً نباید انتظار داشت، تاریخ برخورد در این گزارش کوتاه دقیق باشد.
همچنین یک ماه بعد در ستون «خبرکِشی علمی» روزنامهی نیویورک تایمز به تاریخ ۱۰ اوت سال ۱۸۸۴ میلادی، دومین گزارش چاپ شده است که قطعات شهاب سنگی که گزارش شده در فوریهی سال ۱۸۸۰ میلادی در ورامین در ناحیهی زریند، ۶۰ مایلی غرب تهران، سقوط کرده است از دکتر طولوزان به ام. دابری مورد پذیرش قرار گرفته است.
اعتمادالسلطنه، وزیر انطباعات ناصرالدین شاه، به گفتهی دکتر حسن زاده در مقالهی سال ۱۳۶۵، در «تاریخ منتظم ناصری» خود می نویسد: «چندی قبل مابین اشتهارد و بوغین در نزدیکی قشلاق شاهسون بغدادی سنگی به زمین افتاد که تقریبا پانزده من تبریز وزن آن می باشد.
این اوقات سنگ مزبور را امتحان کردند و معلوم شد چهار عشر آهن در صورت خالص بودن داشته و علاوه بر آهن، فلز موسوم به نیکل در آن یافت می شده و از این جهت سنگ روشن و با ذرات نقره نما به نظر می آمد. دانه های آهن خالص آن مخلوط با سنگ سیاهی بوده که آن را آلومینیوم –سیلیکات می نامند.
کریستال های سبز در آن مشاهده نموده اند که نظیر آن در اغلب سنگ های آسمانی دیده می شود». اعتماد السلطنه، سقوط شهاب سنگ را در فهرست وقایع سال ۱۲۹۷ هجری قمری، برابر با ۱۸۸۰ میلادی قرار می دهد و بدین ترتیب شکی جز سقوط شهاب سنگ در همان سال باقی نمی ماند.
او همچنین جرم شهاب سنگ را حدوداً پازده من تبریز می داند که به سبب استاندارد شدن هر من تبریزی با ۳ کیلوگرم امروزی، جرم شهاب سنگ به صورت بسیار نادقیقی ۴۵ کیلوگرم در می آید (اطلاعی از معادل دقیق من تبریز به کیلوگرم در آن زمان موجود نیست).
اما با توجه به جرم ۸/۴۸ کیلوگرمی امروزی شهاب سنگ، مشخص است که دقت محاسبه ی اعتماد السطنه پایین بوده است.
هنری وارد در ادامه ی مقاله ی خود، پس از این که از توضیح نداد ن برزینا درباره ی قطعه اصلی شهاب سنگ در ایران گلایه می کند، می نویسد:«به این ترتیب نکات بسیاری درباره ی شهاب سنگ ورامین مجهول ماند تا پاییز سال ۱۹۸۹٫
در آن زمان من در استهلکم بود م و در آنجا بود که قطعه ی کوچکی از این سنگ را در دست بارون نوردنز کیولد دیدم.
وی می گفت که این نمونه را یک پیشخدمت سوئدی که آرایشگر شاه ایران بود از تهران برایش آورده است». در این جا نام شاه ایران نیامده است؛ ناصرالدین شاه در یکم ماه می ۱۸۹۶ میلادی (۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵)ترور شد و مظفرالدین شاه به جلوس پادشاهی نشست.
وارد در ادامه می نویسد:«از آن جا که از دیرزمان می خواستم از ایران دید ن کنم و شهاب سنگ ورامین هم توجه شدید مرا به خود جلب کرده بود، یکبار تصمیم گرفتم که راهی این سفر دراز شوم. یک هفته بعد در سن پترزبورگ توانستم با مساعی سفارت آمریکا معرفی نامه ای برای سفیر کبیر ایران در پایتخت روسیه بگیرم.
وی که ژنرال میرزارضاخان نام داشت خود را علاقه مند به نیت من نشان داد و نامه هایی برای صاحب منصبان دربار شاه و از جمله نامه ای برای مشیرالسلطنه (در مقابله با متن انگلیسی مقاله ی وارد، به جای این نام، کلمه ی Muskah-es Sultanneh نوشته شده بود)صدرالعظم ایران، نوشت و به من داد.
در سفری که برای نخستین بار انجام می داد م و پس از عبور از روسیه ورشته کوه قفقاز به تفلیس در ماورای قفقاز رفته و از آنجا با حرکت در جهت مشرق به باکو در ساحل خزر رسیدم. راه دریایی باکو تا انزلی را با کشتی بخار پیمود م.
از آنجا هم پس از هشت روزی سواری بر پشت اسب و دو روز کالسکه سواری خود را به تهران رساند م. پس از چند روز اقامت در تهران اجازه یافتم با صدراعظم در قصر خصوصی ایشان ملاقات کنم.
وی زبان فرانسه را می فهمید و به آن صحبت می کرد، لذا ساده و بی پیرایه هدفم از دیدار ایران را چنین بیان کرد م که من در آمریکای دورافتاده درباره ی سنگ مشهوری که چند سال پیش از آسمان افتاده و اینک در قصر شاه قرار داد چیزهایی شنیده ام وعلاقه مند م که آن را ببینم، بررسی و وزن کنم، عکس از آن بگیرم و نیز اگر ممکن باشد تکه ای از آن را برای مجموعه ای که از این اشیای عجیب دارم با خود ببرم وی گفت که انجام بیشتر خواسته هایی که من مطرح کرده ام امکان پذیر است اما اظهار تردید که بتوانم تکه ای هرچند کوچک از آن سنگ پر ارزش و مشهور را بگیرم.
با این حال گفت چند روز دیگر که برای دیدن شاه احضار خواهد شد، موضوع را در میان خواهد گذاشت و معلوم خواهد شد که چه باید انجام داد.
پس از چند روز درنگ، نامه ای از صدراعظم دریافت کرد م که دعوت نامه ای از شاه به عنوان صدراعظم، من و آرتور هاردی سفیر آمریکا پیوست آن بود». این متن نیز ترجمه ای است که عیناً در متن مقاله ی سال ۱۳۶۵ دکتر حسن زاده آمده بود.
دکتر حسن زاده به نقل از وارد آورده است که روز بعد هنری وارد به همان صورتی که قرار بود به دربار شاه می رود و با مظفرالدین شاه ملاقات می کند.
شاه در حالی که جلو تخت طاووس ایستاده بود با وارد گفتگو کرده و بیش از هرچیز درباره ی محل پیدایش شهاب سنگ ها، مکان هایی که پیش تر سقوط کرده اند، ترکیبات آنها و به ویژه این که آیا نقره یا طلا دارند، پرس و جو کرده و کنجکاو بوده است.
از نظر وارد جالب ترین قسمت این ملاقات لحظه ای بود که شاه به اطرافیان گفته است که او می تواند قطعه ای از شهاب سنگ را با خود ببرد.
وارد در نوشته های خود می گوید:«در راه خروج از تالار برزگ نگاهم برای نخستین بار به این شهاب سنگ مشهور افتاد که روی پایه ی کوتاهی زیر یک پنجره قرار داشت.
در کنار آن کارت بزرگی به عنوان برچسب بود که به حروف فارسی زیبا شرح کوتاهی از نحوه ی سقوط سنگ روی آن نوشته شده بود.
این تنها سندی است که از چگونگی واقعه در دست است». ادوارد تایلر، کنسول آمریکا، این متن را به انگلیسی ترجمه کرده است که پیش تر متن ترجمه ی فارسی آن را آوردیم.
هنری وارد نخستین فردی بود که متوجه گفته های متناقض درباره ی دربریان درباره ی مکان سقوط شهاب سنگ شد، او درباره ی کارت کنار شهاب سنگ می نویسد:«در روی این کارت محل سقوط شهاب سنگ «بوغین»اعلام شده است.
اما نقشه ای که من به آن مراجعه کردم هیچ یک از محل های مذکور در شرح واقعه ی سقوط را نشان نمی داد و چون اهل دربار آن محل را «ورامین» عنوان کردند، همان نامی که دیچ چند ماه پس از سقوط سنگ را تحت آن نام ذکر کرد، به نظر می رسد که این نام را باید حفظ نمود. ورامین دشت کوچکی در بخش کرند حدود ۲۴ کیلومتری شرق تهران است».
وارد گرچه به این موضوع شک کرد ولی راهی جز پذیرش آنچه که اهل دربار می گفتند نیافت.
همان طور که در ابتدا گفتیم حتی اشتهارد هم در آن زمان آبادی کوچکی بوده است، چه برسد به «بوغین»که حتماً در نقشه های ۱۱۰ سال پیش قابل یافت نبوده است.
هنری وارد سرانجام فرصتی می یابد تا قطعه ای از شهاب سنگ ورامین را بردارد:«همین که از پله ها پایین آمدیم، وزیر دربار مرا مطلع کرد که شاه به زودی به مدت یک هفته برای شکار به کوه ها خواهد رفت و این فرصت مناسبی برایم خواهد بود که به کاخ آمده و کارم را انجام دهم».
دکتر حسن زاده در مقاله ی خود آورده است:«وارد دو روز بعد به همراه یک عکاسی آلمانی و با یک ترازوی بزرگ به کاخ مراجعت کرد تا شهاب سنگ را بررسی و قطعه ای از آن جدا کند وزن نمونه در آن هنگام حدود ۵۱/۴ کیلو بوده است».
شهاب سنگ ورامین بافتی فشرده دارد که در آن بلورهایی از سیلیکات های شکننده با بلورهای از آلیاژ چکش خوار آهن و نیکل در هم تنیده اند و به همین سبب شکستن قطعه ای از آن کار ساده ای نیست.
وارد درباره ی این که چگونه قطعه ای از این سنگ سخت را جدا کرده و با خود برده است چنین می نویسد:«شهاب سنگ را به حیاط کاخ برده بودیم و با این که یک آهنگر ایرانی با پتک بزرگ و دسته بندی مدت چند ساعت روی آن کار کرد، موفق نشدیم بیش از چند ده گرم از این ماده ی قیمتی را جدا کنیم.
دیگر معلوم شد که سنگ را باید به قورخانه (کارخانه اسلحه سازی)منتقل کنیم و در آنجا به کمک دستگاه ببریم.
بخت با من یار بود و یک رنده ی قدیمی که با نیروی بخار کار می رکد آنجا بود اما نیروی بخار موجود نبود. به جای نیروی بخار، ده دوازده نفر را با طناب در دو سر رنده به کار گرفتیم.
سنگ چنان سخت و غیرقابل برش بود که کار بریدن تکه ای از آن که بزرگ ترین قطرش به زحمت به ۱۵ سانتی متر می رسید دو شب و یک روز طول کشید. آنگاه من تکه سنگم را برداشته و شتابان به اروپا برگشتم.
این قطعه از سیدرولیت کمیاب ورامین یکی از ممتازترین نمونه های کلکسیون شهاب سنگ های وارد-کونلی را تشکیل می دهد و اکنون در مخزن تالار زمین شناسی موزه ی تاریخ طبیعی امریکا در نیویورک در معرض نمایش قرار دارد».
وارد احتمالاً از ترس این که مظفرالدین شاه برگردد و به سبب بریده شدن قطعه ای به بزرگی ۱۵ سانتی متر از شهاب سنگ، از اجازه ی خود پشیمان شود، سریعاً به اروپا رفت و به همین ترتیب قطعات مختلفی از این تکه ی بزرگ به دانشگاهها و موزه های بزرگ علوم طبیعی جهان راه پیدا کرد.
اما قصد وارد از جدا کردن قطعاتی از شهاب سنگی که به خاطرش هزاران کیلومتر سفر کرد، چه بود؟ آیا او می خواست به شناخت شهاب سنگ ورامین بیشتر کمک کند؟ یا نیاز به داده های علمی معتبرتری از باقی دانشگاه ها و مراکز علمی معتبر جهان داشت؟
با مراجعه به آرشیو روزنامه ی ایونینگ نیوز (The Evening News)، در صفحه ی ۳ شماره ی ۲۲ نوامبر سال ۱۹۰۰ میلادی، مطلبی در این مورد یافتم:«گردآورنده ی شهاب سنگ (کلکسیونر)معروف آمریکایی به تازگی قطعاتی از شهاب سنگی شبه مقدس از شاه پارس (ایران)به دست آورده است که برای نسل ها تحت تملک خانواده ی سلطنتی است و با مسترد کردن قطعات کوچکی از آن به موزه های اروپایی مختلف، به گفته ی خودش، توانسته است تمام هزینه های سفرش به تهران را بپردازد».
لازم به توضیح است که نام ایران تا پیش از سال ۱۹۳۵ میلادی در مجامع بین المللی، پارس (Persia) بود و به همین سبب در سندهای پیش از این تاریخ باید پارس را معادل ایران امروزی دانست.
همانطور که این نسخه ی روزنامه به خوبی نشان می دهد هنری وارد مسلماً برای علاقه ی شدید به شهاب سنگ ورامین و کسب اطلاعات بیشتر، بلکه برای تأمین مخارجی که به سبب سفر محتمل شده بود، مجبور به فروش قطعات کوچکی از شهاب سنگ ورامین به دانشگاهها و موزه های مختلف شد.
همین کار او باعث شد تا نام شهاب سنگ ورامین در سراسر دنیا بپیچد و تا همین امروز هم، نام این شهاب سنگ در کتاب های فهرست مهم ترین شهاب سنگ های جهان و فهرست شهاب سنگ های موزه های مختلف جهان بارها و بارها به چاپ برسد.
سفر وارد به این جاختم نمی شود.
او به خانه اش در رچستر در نیورک آمریکا برگشت و در دسامبر سال ۱۹۰۱ میلادی مقاله ی مشهوری را به نام شهاب سنگ ورامین (Veramin Meteorite)به چاپ رساند. او در این مقاله به شرح ماجرای چگونگی آشنایی خود با شهاب سنگ پرداخت.
بسیاری از شواهدی که در گزارش پیش رو به آنها استناد شده، در همین مقاله هنری وارد آمده است.
بخت با من یار بود و توانستم نسخه ی الکترونیکی مقاله ی وارد را بیابم و این مقاله را از کتابخانه ی ژورنال آمریکایی علوم خریداری کنم. برخلاف آنچه که انتظار داشتم ،مقاله این گونه شروع شده بود: «جذاب ترین شهاب سنگ مشرق زمین که در شمال پارس در سال ۱۸۸۰ سقوط کرد. . » وارد در صفحه ی سوم مقاله ی خود ترجمه ی سند فارسی را عیناً به این شرح آورده است:«در ۸ جمادی الاول سال ۱۲۹۸ هجری قمری. . »می دانیم که این دو تاریخ هیچ هم خوانی با هم ندارند، اما نکته این جاست که وارد در کنار سال ۱۲۹۸ یک ستاره (*) گذاشته و در پایین صفحه ی سوم مقاله ی خود چنین توضیح داده است که:«گرچه من در میان اعضای کنسولگری پارس در مراکز کشورهای مختلف اروپایی جست و جو کرد م، کاملاً از تعیین معادل دقیق از تاریخ پارسی بالا به تقویم مان (میلادی) ناتوانم.
به نظر می آید که این تاریخ با ماه می ۱۸۸۰ موافق باشد، اما در تعیین دقیق روز آن تردید دارم. » آن گونه که این بخش دیده نشده از مقاله ی وارد نشان می دهد، وارد به اشتباه فکر می کرد که ۸ جمادی اول سال ۱۲۹۸ هجری قمر ی با یکی ا ز روزهای ماه می ۱۸۸۰ برابر است، در حالی که برابر تاریخ ۷ اوریل ۱۸۸۱ است، تاریخی که از هر لحاظ رد شده است.
چرا که همان طور که پیش تر اشاره کردیم، مقاله ی دیچ به زبان آلمانی پیش از این تاریخ چاپ شده است. نکته ی مهم این است که معتبرترین مقاله از ترجمه سند فارسی نیز اشاره می کند که این شهاب سنگ در سال ۱۸۸۰ میلادی سقوط کرده است.
وارد در سال های ۱۹۰۰ میلادی کتابی نوشت درباره ی شهاب سنگ های مجموعه وارد –کونلی (Ward – coonley) که در آن کتاب قطعه شهاب سنگ ورامینی، که به وارد تعلق گرفت، نیز ذکر شده است با مراجعه به این کتاب در کتابخانه های آن لاین آمریکا و بریتانیا نسخه ای از این کتاب را یافتم. او به شرح ابعاد قطعه شهاب سنگ این مجموعه پرداخته و مرجع خود را مقاله ی چاپ شده از دیچ (سال ۱۸۸۱ م)قرار داده بود.
به استناد کتاب هنری وارد، در این مجموعه سه قطعه ی ۹ گرمی به ابعاد ۱۱ در ۱۱ در ۲۱ میلی متر، ۱۳ گرمی به ابعاد ۱۲ در ۱۵ در ۳۲ میلی متر و ۹۱۵ گرمی به ابعاد ۵۴در ۱۰۰ در ۱۰۳ میلی متر وجود دارد؛ با حسابی سرانگشتی، مجموع قطعه هایی که پس از خرد کردن و فروش شهاب سنگ به باقی موزه ها برای هنری وارد باقی ماند، حدود یک کیلوگرم جرم داشت و ابعادی در حدود ۱۰ سانتی متر مکعب، او در ویرایش های بعدی (ویرایش سوم به سال ۱۹۰۴ م)مختصات مکان سقوط را (۳۵ درجه و ۴۶ دقیقه شمالی و ۵۱ درجه و ۳۶ دقیقه ی شرقی)می خواند. اما نکته ی عجیب این است که هنری وارد، برخلاف مقاله ی خود، فوریه سال ۱۸۸۰ میلادی را زمان سقوط شهاب سنگ مزوسیدریتی ورامین ذکر کرده است.
تاریخی که فقط دکتر طولوزان، طبیب ناصرالدین شاه، در گزارش هایش به نیویورک تایمز به آن اشاره کرده بود. هنری آگوستوس وارد در سال ۱۹۰۶ میلادی بر اثر تصادف کشته شد و نخستین فردی نام گرفت که در تصادف با اتومبیل در بوفالو آمریکا جان خود را از دست داد.
سال ها بعد، در سال ۱۳۶۵، دکتر جمشید حسن زاده هنگامی که مشغول مطالعه ی کتاب «اصول شهاب سنگ های کرینوف»بود به نام شهاب سنگ ورامین برخورد و پس از ۸۵ سال از چاپ مقاله ی هنری وارد، مقاله ی او برای نخستین بار به فارسی ترجمه شد و پس از سال ها راز شهاب سنگ ورامین برای ایرانیان فاش شد. مقاله ی دکتر حسن زاده در نشریه ی فیزیک زمین و فضا در سال ۱۳۶۵ به چاپ رسید.
دکتر حسن زاده با پیگیری خود سبب شد که شهاب سنگ ورامین در کاخ موزه ی گلستان پیدا شود قطعه ای کوچک از آن در اختیار موسسه ی ژئوفیزیک دانشگاه تهران برای انجام تحقیقات بیشتر قرار گیرد. اودر مقاله ی خون وزن تقریبی اولیه ی شهاب سنگ را ۵۴ کیلوگرم تخمین زده است.
دکتر حسن زاده با توجه به سندهای مختلف و تفاوت در ثبت زمان سقوط شهاب سنگ ورامین می نویسد:«اگرچه متن فارسی نوشته ی مورد اشاره وارد اکنون در دست نیست، خوشبختانه مدرک دیگری وجود دارد که گره این مشکل را می گشاید و آن هم کتاب «تاریخ منتظم ناصری» است. محمد حسن صنیع الدوله (اعتماد السلطنه)در صفحه ی ۳۶۳ از جلد سوم «تاریخ منتظم ناصری»سقوط شهاب سنگ مورد بحث را در وقایع مربوط به سال ۱۲۹۷ هجری قمری (۱۸۸۰ میلادی)ذکر کرده است.
بنابراین، تاریخ ذکر شده توسط وارد را باید به صورت ۸ جمادی الاول ۱۲۹۷(به جای ۱۲۹۸) اصلاح کرد که با ۱۸ آوریل ۱۸۸۰ میلادی برابر بوده است. به این ترتیب ملاحظه می شود که تاریخ اخیر با سایر تاریخ های گزارش شده توسط دیچ (۱۸۸۱ م)و وارد (۱۹۰۱ م) همخوانی دارد».
دوباره شهاب سنگ ورامین به فراموشی سپرده شد تا این که نگارنده ی گزارش در پی یافتن اطلاعاتی بیشتر درباره ی شهاب سنگ دیگر به نام نراق در کتابخانه ی موسسه ی ژئوفیزیک تهران به این مقاله برخورد.
مقاله را خواندم و اطلاعاتم را با توجه به منابع اینترنتی (کتاب ها و مقالات)کامل تر کردم. برای اطمینان از این که شهاب سنگ همچنان سالم است،در تابستان سال ۱۳۸۶ راهی کاخ موزه ی گلستان شدم. خوشبختانه موافقت خانم ثقه الاسلام، مدیر کاخ موزه ی گلستان سبب شد تا بتوانم از این شهاب سنگ، که مورد بازدید عموم قرار نداشت، دیدن کنم.
به تالار آیینه رفتم و از آنجا به تالار عاج. در گوشه ی تالار چشمم به بوفه ای چوبی افتاد با دیوارهای شیشه ای؛ شهاب سنگ ورامین، مهم ترین شهاب سنگ تاریخ ایران همچنان سالم است. در بخشی که مشخص بود.
شهاب سنگ برش خورده، که احتمالاً یادگاری هنری وارد است. دو تمبر اثاثیه ی دولتی با نشان شیر و خورشید به چشم می خورد. داخل بوفه و در کنار شهاب سنگ دو تابلو وجود داشت، یکی عکس هنری وارد در کنار شهاب سنگ و دومی سند گمشده ی تاریخ؛ گویا تاریخ نمی خواست این سند منتشر شود، چرا که این سند داخل بوفه به گونه ای سرخورده و کج شده بود که به راحتی قابل خواندن نبود. مشغول عکاسی از شهاب سنگ و تابلوها بودم که با موافقت مسئولان موزه موفق شدم برای عکاسی بهتر مستقیماً از شهاب سنگ عکاسی کنم؛ پلمپ بوفه باز شد و در شیشه ای به کنار رفت.
زیر سه پایه ای که شهاب سنگ روی ان قرار داشت چشمم به تابلویی افتاد که از پشت روی کف بوفه سرخورده بود. تابلو را با کمک یکی از مسئولان موزه برداشتم و خاک روی آن را کنار زدیم. به این ترتیب بود که سند فارسی ثبت سقوط شهاب سنگ پس از سال ها به دست آمد. سندی که دست کم از سال ۱۹۰۱ میلادی تا به امروز به آن استناد مستقیم نشده است. سندی که در منابع مشهوری همچون ADS ناسا، گم شده عنوان شده است.
چون سند گم شده بود،امید می رفت که اگر روزی سند پیدا شد روی آن تاریخی نوشته شده باشد که تمامی شک ها را برطرف کند. روی سند نوشته شده «بتاریخ یوم هشتم شهر جمادی الاول سال ۱۲۹۸٫ . »برخلاف انتظار، تاریخ ۸ جمادی الاول سال ۱۲۹۸ هجری قمری برابر با ۸ آوریل ۱۸۸۱ روی سند فارسی ثبت شده است. این تاریخ به طور حتم اشتباه است چرا که مقاله ی دیچ پیش از این تاریخ درباره ی شهاب سنگ ورامین در نشریه ی آلمانی به چاپ رسیده است.
به سند نگاه دوباره بیندازید:فردی که داستان سقوط شهاب سنگ را نوشته چون شرح ماجرا را برای زمان حال نوشته بود، سال برخورد را به احتمال بسیار در متن ننوشته و احتمالاً سال ها بعد که اهالی دربار متوجه این موضوع می شوند، با اندکی سهل انگاری به جای سال ۱۲۹۷، سال ۱۲۹۸ را روی سند اضافه می کنند. پایین سند به خطی متفاوت از خط اصلی سند، اشاره شده است که هنری وارد در ۲۱ رجب سال ۱۳۱۶ هجری برابر با ۵ دسامبر ۱۸۹۸ میلادی، قطعه ای از شهاب سنگ را با خود به آمریکا می برد. مشخصاً پس از گذشت نزدیک به یست سال وقتی هنری وارد به ملاقات مظفرالدین شاه می آید، هیچ کس به درستی و دقت یادش نبود که شهاب سنگ در چه تاریخی با زمین برخورد کرد جز تاریخ نویسی همچون اعتماد السلطنه که در همان سال برخورد، شرح برخورد را در کتابش در مجموعه ی وقایع سال ۱۲۹۷ می آورد.
با توجه به پیدا شدن سند فارسی، به احتمال بسیار همچون نتیجه گیری دکتر حسن زاده، می توان گفت که ۸ جمادی الاول سال ۱۲۹۷ هجری قمری برابر با ۱۸ آوریل ۱۸۸۰ میلادی. و همچنین برابر با ۳۰ فروردین ۱۲۵۹ هجری شمسی، سه ساعت پیش از غروب آفتاب، شهاب سنگ ورامین در حوالی اشتهارد (۱۰۰ کیلومتری غرب تهران)، با زمین برخورد کرد.
شهاب سنگی که نزدیک به ۵۴ کیلوگرم جرم داشت و در حال حاضر قسمت اصلی آن در کاخ گلستان، سالم باقی مانده است. باقی قطعات آن هم در موزه های تاریخ طبیعی نیویورک، واشنگتن، فیلدشیکاگو، وین و بریتانیا، دانشگاه های هاروارد اسلو، استراسبورگ و آریزونا، واتیکان و موسسه ی ژئوفیزیک تهران و تعداد دیگری از موزه های علوم طبیعی و دانشگاه های مطرح جهان نگهداری می شوند. شهاب سنگ ورامین، گرچه به احتمال زیاد در ورامین سقوط نکرده است ولی چون هویتی جز این نام ندارد،باید این نام را برای آن حفظ کرد.
بزرگ ترین شهاب سنگ ایران، یکی از ۱۴۵ شهاب سنگ مزوسیدریتی جهان است که تا جولای سال ۲۰۰۹ میلادی کشف و ثبت شده است؛ شهاب سنگ های مزوسیدریتی نوعی خاص از شهاب سنگ های سنگی –آهنی هستند. همچنین شهاب سنگ ورامین، یکی از ۷ شهاب سنگ مزوسیدریتی در جهان است که در هنگام سقوط و برخورد با چشم رصد شده و به یقین شهاب سنگ است.
ماهنامه ی نجوم، اردیبهشت ۱۳۸۹
http://gharchakonline.ir
دیدگاهها بسته شدهاند.